اس ام اس آغوش
بی شک " آغوش تو " هشتمین عجایب دنیاست
واردش که میشوی زمان بی معنامیشود ،
هیچ بُعدی ندارد ،
بی آنکه نفس بکشی روحت تازه میشود !
تمام ثروت دنیا را به یک وجبش نخواهم بخشید...
آغوشت میتواند قشنگترین سرخط خبرها باشد !
وقتی تو میتوانی قشنگ ترین تیتر زندگی من باشی . . .
تعمیر گاهی باید ساخت از آغوشت !
برای وقت هایی که حالم بدجور خراب است . . .
عکس تو
بر عکس تو
مدام در آغوش من است . . .
پیله کرده ام به تو !
نمی دانی پروانه شدن در آغوشت چه عالمی دارد !
مزه ی عشق به این خوف و رجاهاست رفیق / عشق سرگرمی اش آزار و تسلاست رفیق
قیمت یک سحر آغوش چشیدن ، صد شب / گریه و بغض و تب و آه و تمناست رفیق . . .
گرمایی بوده ام همیشه اما بین خودمان بماند ، سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد !
بن بست دنیاست برای من آغوشت !
اولین باریست که هراسی ندارم بگویم :
به بن بست رسیده ام . . .
چگونه میتوانم فراموش کنم ، اینهمه عشق و محبت را ، چگونه میتوانم فراموش کنم طعم بوسه هایت را ، آن آغوش گرمت را ،
که وقتی مرا در میان خودت میگیری انگار همه ی دنیا در وجودم جا گرفته
تو را می خواهم و دانم که هرگز / به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن / من این کنج قفس مرغی اسیرم
آغوش گرمم باش ؛ بگذار فراموش کنم لحظه هایی را که در سرمای بی کسی لرزیدم !
در آغوش توام ، رفته ام به رویاهایم ، خواب نمانده ام از این احساسم ، در این خواب و بیداری ، لذت در کنار
تو بودن را درک میکنم ،هیچگاه این سرپناه گرم را ترک نمیکنم ، من از عشق نگاه تو
خیره شده ام به چشمانت ، هیچگاه برای دیدنت لحظه ای را از دست نمیدهم !
آدم باید عین مرسوله پستی سفارشی باشه
یکی باشه همیشه تحویلش بگیره ، بگیرتش تو بغل
امضا هم بده که تحویل گرفته شده و پس گرفته نمی شود !
می آیی قایم باشک بازی کنیم ؟
من چشم بر زیبایی تو بگذارم و تو آرام در آغوشم پنهان شو !
دلــــــم آغوشی می خواهـــد به وسعت بازوان تـــــــو.
بودنت را دوست داشتم . . .
وقتی مرا در بر می گرفتی . . .
و به آغوشت می فشردی و وادارم می کردی که به هیچ چیز فکر نکنم . . .
اینقدر اتاقم کوچیکه که وقتی خودم تو اتاق باشم دیگه جایی برای تو نیست !
فقط میتونی بیای تو آغوشم . . .
من جز آغوش تو حتی به دیوار هم تکیه نمی کنم !
شعر قافیه نمی خواهد !
سطر به سطر آغوشم را ردیف کرده ام ، تو فقط بیا !
مرا میان بازوانت بگیر !
بگذار تمام آغوشت را جمع کنم برای نبودنهات . . .
گرما یعنی نفس های تو ، دست های تو ، آغوش تو . . . !
من به خورشید ایمان ندارم !
مرآ حبس کن در آغوشت !
من برای حصآر بازوان تو مجرم ترین زندانی ام . . .
مست می شوم
و سقوط می کنم در آغوشت
جاذبه ...
عطر تن توست ...
اینقدر دلم میخواد بغلت کنم و فشارت بدم که حد نداره میخوام استخوانت ترک بخوره میخوام تنگی نفس بگیری میخوام بفهمی خیلی دوستت دارم . . .
ـ
بودنت را دوست دارم !
وقتی پنجه در کمرم حلقه می کنی
به آغوشت مرا سفت میفشاری
و وادارم می کنی که به هیچ کس فکر نکنم
جز تو . . . !
مرا محکم تر در آغوش خود بگیر . . .
من هنوز هم نمی خواهم تو را . . .
به دست خاطرات ” لعنتی ” بسپارم . . .
آغوشی باش تا بوی تو بگیرم.
آغوشت را با هیچ جای دنیا عوض نمی کنم گرچه تنگ است اما امن است اما آرامش دارد
نمی دانم حتی از آغوش مادرم هم دوست داشتنی تر است .
تنها جایی است که برای همیشه میخواهم اغوشت بی سند مال من است تنها داریی من است
ﻣﯿﺘﻮﺍنم ﺗﻤﺎﻡ زندگیم ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ بگیرم ؛ ﮐﺎﻓﯽ ﺳﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪگیم ﯾﮏ “ تو ” ﺑﺎﺷﺪ !
من و تو
تنها حادثه ای بودیم تا ، رُخ دهیم
در آغوش هم !
می آیی قایم باشک بازی کنیم ؟
من چشم بر زیبایی تو بگذارم و تو آرام در آغوشم پنهان شو . .
برچسب: ،