اس ام اس فراموشی جدید
خیلی دردناکه ، اینکه مرتب باید خودت رو به دیگری یادآوری کنی تا فراموش نشی . . . !
برسنگ مزارم بنویسید آشفته دلی خفته دراین خلوت خاموش . . .
او زاده ی غم بود که از خاطر دوستان گشت فراموش . . .
می روی و من تحمل می کنم نبودنت را / می مانم و تو فراموش می کنی بودنم را
گاهی کامل فراموش می کنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی و گاهی آن قدر منتظرمی مانی که می فهمی زودتر از این ها باید فراموش می کردی . . .
هرگز نفهمیدم فراموش کردن درد داشت یا فراموش شدن !
به هر حال ، فراموش میکنم ، فراموش شدنم را . . . !
ماههاست فراموشش کرده ام ؛ خاطراتش را هم . . . !
ولی نمی دانم دستانم چرا هنوز به نوشتن نامش ذوق میکنند !
منتظر روزی هستم که یا فراموشت کنم ، یا بفهمی که نمیتونی فراموشم کنی . . . !
فراموش کردنت برایم مثل آب خوردن بود ، از همان آب هایی که می پرد توی گلو و سالها سرفه میکنیم !
نامت را
خاطراتت را
بوسه هایت را
و لمس حس بودنت را
همه و همه را به دست سرد باد سپردم
یادم تو را فراموش . . .
فراموش کردن تو هنر میخواهد و من بی هنرترین انسانم . . .
به خودم قول میدهم که فراموشت کنم ، وقتی صبح میشود تو را که نه ، ولی !
قولم را فراموش میکنم !
ﻳﻪ ﻭﻗتی ﻓﺮﺍﻣﻮشی ﻳﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭی ﺑﻮﺩ ؛ ﻣﺜﻞ ﺍﻻﻥ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﻧﻌمت ﺑﺎﺷه . . . !
فراموش شدی . . .
گاهی بدون گریه ، بغض ، داد ، هوار و . . .
باید قبول کنی که فراموش شدی . . .
قلبم ببر ، جانم ببر ، اما ز خود دورم نکن ، رفتی برو ، بردی ببر ، اما فراموشم نکن . . .
از یکی پرسیدند “ بالاخره تونستی فراموشش کنی ؟ ”
جواب داد “ آره ! تو این سه ماه و نوزده روزی که رفته یه بارم بهش فکر نکردم . . . ”
غریبه بو د، آشنا شد ، عادت شد ، عشق شد ، هستی شد ، روزگار شد ، خسته شد ، بی وفا شد ، دور شد ، بیگانه شد ، اما فراموش نشد . . .
گفتم : تو شیرین منی
گفتا : تو فرهادی مگر ؟
گفتم : خرابت می شوم
گفتا : تو آبادی مگر ؟
گفتم : ندادی دل به من
گفتا : تو جان دادی مگر ؟
گفتم : ز کویت می روم
گفتا : تو آزادی مگر ؟
گفتم : فراموشم نکن
گفتا : تو در یادی مگر ؟
چگونه فراموشت کنم وقتی تمام شب رنگ چشم های توست . . . ؟
برچسب: ،